۱-۳. در حیات فردی
۲-۱-۳. محبت به والدین
یکی از مواردی که محبت ظهور و جلوه پیدا میکند محبت به والدین است بیتردید اگر انسان کمی به زحمات بیشایبه والدین بیندیشد، هرگز آنان و نیکیهایشان را فراموش نخواهد کرد که ضرورت محبت به والدین هم عقل حکم میکند و هم شرع. با توجه به این که پدر و مادر ـ سمبل نیکی و احسان به فرزند هستند و از جان خود برای پرورش او مایه میگذارند، سزاوارترین انسانها برای احترام و قدردانیاند. پس قدرشناسی از احسان دیگران حکم عقل است و بهترین احترام و قدرشناسی محبت و مهرورزی به آنان است آیات و روایات فراوانی انسان را به نیکی و محبت به والدین امر میکند و آن را تکلیفی شرعی میشمرد. خداوند میفرماید: «وَ قَضى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً؛[۱] و خدای تو حکم فرمود که جز او، هیچکس را نپرستید و به پدر و مادر، نیکی و احسان کنید.»
در چهار سوره از قرآن کریم نیکی به والدین بلافاصله بعد از مسأله توحید قرار گرفته این همردیف بودن دو مسأله بیانگر این است که اسلام تا چه حد برای پدر و مادر احترام قائل است. در سوره بقره آیه ۸۳ میخوانیم: «لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» و در سوره نساء آیه ۳۶ «وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» و در سوره انعام آیه ۱۵۱ میفرماید «أَلاَّ تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» اهمیت این موضوع تا آن پایه است که هم قرآن و هم روایات صریحاً توصیه میکنند که حتی اگر پدر و مادر کافر باشند رعایت احترامشان لازم است.
در سوره لقمان آیه ۱۵ میخوانیم: «وَ إِنْ جاهَداکَ عَلى أَنْ تُشْرِکَ بِی ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنیَا مَعرُوفاً؛ اگر آنها به تو اصرار کنند که مشرک شوی اطاعتشان مکن، ولی در زندگی دنیا به نیکی با آنها معاشرت نما».
و میفرماید: «وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى وَهْنٍ وَ فِصالُهُ فِی عامَیْنِ أَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِوالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ؛[۲] آدمی را درباره پدر و مادرش سفارش کردیم، مادرش به او حامله شد و هر روز ناتوانتر میشد و پس از دو سال از شیرش باز گرفت. و سفارش کردیم که مرا و پدر و مادرت را شکر گوی که سرانجام تو نزد من است».
شکرگذاری در برابر پدر و مادر در ردیف شکرگذاری در برابر نعمتهای خدا قرار داده شده با این که نعمتهای خدا بیش از آن اندازه است که قابل احصا و شمارش باشد، و این دلیل بر عمق و وسعت حقوق پدران و مادران میباشد.
و بعضی از مفسران ذیل آیه ۶۸ سوره بقره که خداوند میفرماید: «قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنا ما هِیَ قالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّها بَقَرَهٌ لا فارِضٌ وَ لا بِکْرٌ…».
میفرمایند که این گاو در آن محیط منحصر به فرد بوده است و بنیاسرائیل آن را به قیمت گزافی خریدند میگویند صاحب این گاو مردی نیکوکاری بود و نسبت به پدر خویش احترام فراوان قائل میشد، در یکی از روزها که پدرش در خواب بود معامله پر سودی برای او پیش آمد، ولی او به خاطر این که پدرش ناراحت نشود. حاضر نشد وی را بیدار کند و کلید صندوق را از او بگیرد، در نتیجه از معامله صرفنظر کرد. خداوند به جبران این گذشت جوان، معامله پرسود را برای او فراهم کرد[۳] در حدیثی از امام صادق× میفرماید: «لو علم الله شیئاً هو ادنی من اف لنهی عنه، و هو من ادنی الحقوق، ومن الحقوق ان ینظر الرجل الی والدیه، فیحدّ النظر الیها؛[۴] اگر چیزی کمتر از «اف» وجود داشت خدا از آن نهی میکرد و این حداقل مخالفت و بیاحترامی نسبت به پدر و مادر است، و از این جمله نظر تند و غصبآلود به پدر و مادر کردن میباشد». و در حدیث دیگر میخوانیم که مردی نزد پیامبر’ آمد و عرض کرد من جوانی با نشاط ورزیدهای هستم و جهاد را دوست دارم ولی مادری دارم که از این موضوع ناراحت میشود، پیامبر فرمود ارجع فکن مع والدیک فو الذی بعثنی بالحق لانسهابک خیر من جهاد فی سبیل الله سنه؛[۵] برگرد و با مادر خویش باش، قسم به آن خدائی که مرا به حق مبعوث ساخته است یک شب مادر با تو مأنوس گردد از یک سال جهاد در راه خدا بهتر است».
البته این زمانی است که جهاد واجب کفائی باشد والا رضایت پدر و مادر شرط نیست. و پیامبر’ فرمودند: «اِیاکم وعقوق الوالدین فان ریح الجنه توجد من مسیره الف عام ولا یجدها عاق؛[۶] بترسید از اینکه عاق والدین و مغضوب آنها شوید زیرا بوی بهشت از هزار سال راه، به مشام میرسد، ولی هیچگاه به کسانی که مورد خشم پدر و مادر هستند نخواهد رسید».
پیامبر گرامی اسلام، همواره میآموخت که پیروانش نسبت به حقوق پدر و مادر حسّاس و جدّی باشند و کمترین سهلانگاری در آن روا ندارند. آن حضرت در بیانی زیبا میفرماید: «النّظر إلی الوالدین برأفهٍ ورحمهٍ عبادَهٌ؛[۷] نگاه پر مهر و محبت به پدر و مادر عبادت است».
به اندازهای محبت به پدر و مادر ارزش و اهمیت دارد که پیامبر گرامی اسلام آنگونه افراد را جزء بهترین مردمان معرفی کرده است. چنانکه فرمود: «الا اخبرکم بخیر رجالکم» آیا شما را از بهترین اشخاصتان آگاه نسازم؟ گفتند: «آری» ای رسول خدا». فرمود: «إنّ من خیر رجالکم التّقی، النّقی، السّمح الکفین، النّقی الطرفین، البرّ بوالدیه، ولا یلْجئُ عیالَهُ إلی غیره؛[۸] بیگمان از بهترین اشخاص شما اینانند، پروا پیشگان، پاکدامنان، بلندنظران، و بخشندگان، خود نگهدارندگان، خوش رفتاران به پدر و مادر، و آنان که همسرشان دیگری را ]به سبب رفتار نادرست آنان[ پناه نمیگیرند.»
و در همین جهت از امام باقر× روایت شده که فرمود: «قالَ رسول الله’: إنّ خیارکمْ أولوالنّهی؛ رسول خدا’ فرمود: بیگمان بهترین شما خردمندان هستند». پرسید: «خردمندان چه کسانیاند؟» فرمود: «هم اولوا الاخلاق الحسنه، والأحلام الرَّزینَه، وصلهِ الأرحام، والبررهُ بِالأُمّهات والاباء …؛[۹] آنان کسانیاند که اخلاق نیکو دارند، بردبار و باوقارند، به خویشان رسیدگی میکنند و به پدران و مادران نیکی روا میدارند…».
یکی از آموزههای مهم اسلام نیک رفتاری به پدر و مادر و ادای حقوق والدین است، رفتاری سراسر رحمت و بزرگداشت، و ادای حقوق همه جانبه، یکی از یاران امام صادق× میگوید از امام صادق× از سخن خداوند «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» پرسش کردم که احسان در این جا چیست؟ فرمود: «الإحسان أن تُحسِنَ صحبتهما وأن لا تکلفّهما أن یسألاک شیئاً ممّا یحتاجانِ إلیه وإن کانا مستغنین ألیس یقول الله عزّوجل «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ؛[۱۰] [۱۱] احسان این است که با آنان نیکو معاشرت کنی و ایشان را مجبور نکنی که چیزی را که نیاز دارند از تو بخواهند، اگر چه بینیاز باشند.» مگر خدای عزوجل نمیفرماید «هرگز به نیکی نرسید مگر از آن چه دوست دارید انفاق کنید». و میگوید: سپس امام صادق× درباره «واخفض لهما جناح الذُّل من الرّحمه؛ و از سر مهربانی بال فروتنی بر آنان بگستر».
فرمود: «لا تملأ عینیک من النظر إلیهما إلا برحمه ورقّهٍ ولا ترفع صوتک فوق أصواتِهما ولا یدک فوق أیدیهما، و لا تقدم قد امّهما؛[۱۲] دیدگان خود را از نگاه پدر و مادر آکنده مساز، مگر از مهربانی و نرمی نسبت به آنان، و صدای خود را بالاتر از صدای آن دو مبر، و دست خود را بالای دست آن دو قرار مده، و جلوتر از آنان حرکت مکن.»
در منطق اسلام، اطاعت از پدر و مادر که در جهاد کفایی نیز اطاعت آنان مقدم بر جهاد است؛ این بیانگر نوع حرمت نهادن دین به والدین است، که با اینگونه حرمت نهادنها و تکریم نمودنهاست که خانواده سالم و جامعه سالم معنا مییابد، و از همینروست که در آموزهای رسول خدا’ و روایات اهلبیت نسبت به نافرمانی از پدر و مادر و آزردن آنان (عقوق) هشدارهای شدید داده شده است که قبلاً اشاره شد که در روایت است که عاق والدین بوی بهشت به مشام آنان نخواهد رسید مشخص است که آزردن پدر و مادر و مورد خشم آنان واقع شدن تا چه اندازه نکوهیده و باز دارنده انسان از کمال است که اینگونه درباره آن سخن گفته شده است. آزردن والدین و مورد خشم آنان قرار گرفتن از گناهان کبیره است چنانکه روایات زیادی بر آن تصریح شده است. رسول خدا’ فرمود: «کن باراً واقتصر علی الجنّه، وإن کنْتَ عاقّاً ]فَظّاً[ فاقتصر علی النار؛[۱۳] با پدر و مادر نیکو رفتار باش و در بهشت جایگزین شو، و اگر عاق و جفاکاری، با آتش دوزخ بساز».
و از حضرت رضا× روایت است که فرمود: «حرّم الله تبارک و تعالی ـ عقوق الولدین لما فیه من الخروج من التّوفیر ]التوفیق[ لله ـ عزّوجلّ ـ والتّوقیر للوالدین و… کفران النعّمه وابطال الشّکر و ما یدعو من ذلک إلی قلّهِ النّسل وانقطاعه لما فی العقوق من قلّه توقیر الوالدین و العرفان بحقّهما وقطع الارحام والزّهد من الوالدین فی الولد و ترک الترّبیه لعلمهُ ترک الولد برّهما؛[۱۴] خداوند آزار دادن والدین و مورد خشم آنان قرار گرفتن را حرام نموده است بدین سبب که موجب محرومیت از کرامت الهی و توفیق طاعت الهی و بیرون شدن از بزرگداشت پدر و مادر و موجب کفران نعمت و ناشکری است و نیز موجب کاستی ارتباط نسلها و گسست نسلها میگردد. و علاوه بر این، سبب کوتاهی در ارزش نهادن به پدر و مادر، و ضعف در معرفت نسبت به حقوق آنان، و از بین رفتن روابط میان بستگان، و جدایی فرزندان از والدین، و تربیت نشدن فرزندان به واسطه آن است که به پدر و مادر نیکی نمیکنند.»
بنابراین عدم رعایت حقوق والدین پیامدهایی این چنین آسیبزا و خطر آفرین دارد؛ و اگر فرزندان خواهان احترام و رعایت حقوق خویش در آیندهای هستند که نقش والدین را مییابند، لازم است این حقوق را پاس بدارند و رعایت کنند. چنانکه امام صادق× فرمود: «بَرُّوا آبائکمْ یبرّکم أبناءکم؛[۱۵] به پدر و مادر خود نیکی کنید تا فرزندان شما هم به شما نیکی کنند». محبت به والدین فقط منحصر به زمان حیات آنان نیست بلکه در زمان نبودن آنها در حیات دنیوی هم باید مورد لطف و احترام و خدمت قرار گیرند همانطور که امام باقر× فرمود: «إن العبد لیکون بارّاً بوالدیه فی حیاتهما ثمّ یموتان فلا یقضی عنهما دیونهما ولا یستغفر لهما فیکتبه الله عاقّاً وإنه لیکون عاقاً لهما فی حیاتهما غیر بارّ بهما فاذا ماتا قضی دینهما واستغفر لهما فیکتبه الله عزّوجلّ باراً؛[۱۶] بدرستی گاهی بندهای نیکی به والدین در زمان زنده بودنشان میکند وقتی میمیرند دین آنها را ادا نمیکند و طلب مغرفت ندارد خداوند او را جزء عاق والدین محسوب میکند و بالعکس».
حاصل آنکه محبت به والدین از اصول انسانی است که حتی کسانی که پایبند به دین و مذهب نیستند نیز، طبق الهام فطرت به آن جذب میشوند، چه رسد به این که انسان مسلمان و معتقد آموزههای قرآنی و روایی باشد. محبت والدین در راستای محبت به خداست که انسان باید توجه داشته باشد و از این امر مهم غافل نشود.
۳-۱-۳. محبت به همسر
محبت و ابراز محبت زوجین، نسبت به یکدیگر به زندگی گرمی و فروغ میبخشد به آنها علوّ نفس و عظمت روحی میدهد، آن چنان که هر یک وجود و هستی خود را در همسر خویش خلاصه میبیند و به کمال اخلاقی و لذات معنوی خاصی دست مییابد، در زندگی خانوادگی، اگر طرفین به خود تلقین کنند که به راستی همسر خود را دوست دارند. هیچگاه مشکل اساسی برایشان پیش نخواهد آمد بدینسان محبت اصل اساسی و رکن حیات خانواده است. اسلام به نقش و عامل محبت در گرمی کانون خانواده توجه کامل داشته و آن را به مسلمانان گوشزد کرده است. خداوند در قرآن کریم میفرماید: «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ؛[۱۷] از نشانههای او این که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودت و رحمت قرار داد، در این نشانههایی است برای گروهی که تفکر میکنند».
چرا که کانون زندگی شبیه جامعه انسانی کوچکی است که از افرادی تشکیل شده و اگر این افراد پراکنده با هم ارتباط و پیوند پیدا نکنند، جامعه یا ساختمانی به وجود نخواهد آمد. این پیوند و ارتباط در سایه محبت و مودّت ایجاد میشود که خدای متعال آن را در انسانها و خصوصاً در میان همسران قرار داده؛ زیرا تداوم زندگی در پرتو محبت است، پس محبت به همسر در زندگی ضروری است.[۱۸]
تنها راه تداوم زندگی، عشق و محبت به همدیگر از صدق دل است اگر محبت در زندگی پرفروغ و پررنگ شد عفو گذشت رونق پیدا میکند و لغزشها، خطاها، و بعضی از مشکلات زندگی در سایه محبت، شکل صلح و صفا به خود میگیرد.
طبیعی است که موفقیت و رشد مادی و معنوی در گرو آرامش و امنیت فکری و روانی است و یکی از عوامل مهم آرامش فکری و روانی، تفاهم، همزیستی مسالمتآمیز و صمیمانه زن و شوهر و گرم بودن کانون خانواده است.
با این که ارتباط انسان با پدر و مادر و برادرش ارتباط «نسبی» است و از ریشههای عمیق خویشاوندی مایه میگیرد و پیوند دو همسر یک پیوند قراردادی و قانونی است اما بسیار میشود که محبت و علاقه ناشی از آن حتی بر علاقه خویشاوندی پدر و مادر پیشی میگیرد. و این در حقیقت همان چیزی است که در آیه فوق با جمله «وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً» به آن اشاره شده است.[۱۹]
۱-۳-۱-۳. راههای عملی محبت به همسر
۱-۱-۳-۱-۳. اخلاق نیکو داشتن و خوش رفتاری
نهاد انسان، مشاهده جمال و زیبائی را دوست دارد، چهره گشاد. و پرلبخند یکی از بهترین منظرههای زیبا و بلکه زیباترین و خواستنیترین منظرههاست. چنانکه حضرت علی× فرمودند: «البشاشه فخُّ المَوَّده؛[۲۰] خنده روی عامل دوستی است.»
معاشرت نیکو، زمینههای ایجاد و افزایش محبت را فراهم میکند. چنانکه قرآن کریم میفرماید: «وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ….؛[۲۱] با آنان به شایستگی رفتار کنید».
این تعبیر قرآنی، علاوه بر آن که نگرش منفعت طلبانه و برتریجویانه مردان نسبت به زنان را نفی میکند، بلکه مستلزم مراعات رفتاری انسانی و شایسته بین آنان است، از اینرو نباید محبت و ملاطفت فرد منحصر به دیگران و سختگیری و خشونت او مخصوص به همسرش باشد در این زمینه روایت است که امیرالمؤمنین علی× فرمود: «ولایکن اهلک اشقی الخلق بک؛[۲۲] و نباید خانواده تو، تیرهروزترین مردم نسبت به تو باشند».
در آموزههای اسلام از حقوق زن به شوهر، تأمینهای مادی و غیرمادّی و لطافت رفتاری با همسر است، چنان که پیامبر’ فرمود: «حق المرأه علی الزَّوج أن یسد جوعتها وأن یسْمرعورتها ولا یقبح لها وجْهاً …؛[۲۳] حق زن بر شوهر این است که از نظر خوراک و پوشاک او را تأمین کند و برای او چهره در هم نکشد».
و نیز از امام سجاد× روایت است که فرمود: «واَمّا حقّ الزوجه فأن تعلم أن الله ـ عزوجلَ ـ جعلها لک سکناً واُنساً فتعلم انّ ذلک نعمه من الله علیک فتکرمها و ترفق بها … فإن لها علیک ان ترحمها … و تطعمها و تسکوها، و إذا جهلت عفوت عنها؛[۲۴] اما حق زن بر تو ]شوهر[ این است که بدانی خدای عزوجل او را مایه آرامش و انیس و مونس تو قرار داده است، و بدان که همسری او برایت نعمت الهی است و بر تو واجب است که او را گرامی داری و احترام نمایی و با او با ملایمت و سازگاری رفتار کنی … و بر توست که با وی با مهربانی سلوک نمایی و از نظر خوراک و پوشاک تأمینش کنی و اگر جهالتی کرد از او درگذری.»
حاصل آنکه در تمامی مسائل و روابط اجتماعی گشادهروئی و اخلاق نیک کلید طلائی برای حل مشکلات در خانواده و اجتماع میباشد و چنانکه آن مشکل، اساسی هم باشد باز هم مانند مسکن درد را آرام میکند و موجب فزونی آن نمیشود.
۲-۱-۲-۱-۳. ابراز محبت و عشق همراه با آراستگی
خمیر مایه اصلی دوستی در خانواده، وجود علاقه و محبت میان زن و شوهر و البته این علاقه هنگامی تثبیت میشود و افزایش مییابد که آشکارا به صورت گفتار و رفتار ابراز گردد. اظهار عشق با خوش زبانی و دلبری و سر و وضع مناسب و خوشایند از هر دو ـ زن و شوهر ـ از نیازهای روابط زن و شوهر و همسرداری است؛ به همین دلیل کسی که به خود نمیرسد و خود را برای همسرش نمیآراید و اظهار عشق نمیکند، یا زندگیشان در مراحل اولیه و ابتدا و آغاز زندگی از هم میباشد و یا تا آخر عمر با تلخی و تلخکامی بر حسب مصالح اجتماعی یا خانوادگی، فقط در کنار هم هستند و از تفاهم و نشاط و شادابی و موفقیت محروم و بیبهره هستند. چنانکه امام صادق× فرمود: «لاغنی بالزوج عن ثلاثه اشیاء فیما بینه و بین زوجته و هی الموافقه لیجثلت بها موافقتها و محبتها و هواها و حسن خلقه معها واستعماله استماله قلبه بالهیئه الحسنه فی عینها و توسعته علیها و لا غنی بالزوجه فیما بینها و بین زوجها الموافق لها عن ثلاث خصالِ وهی صیانه نفسها عن کل دنس حتی یطمئن قلبه إلی الثقه بها فی حال المحبوب والمکروه و حیاطته لیکون ذلک عاطفها علیها عند زلّه تکون منها واظهار العشق له بالخلایه والهیئه الحسنه لها فی عینه؛[۲۵] شوهر در رابطه با همسرش از سه چیز بینیاز نیست: سازگاری با او تا بدین وسیله، سازگاری و محبت و عشق او را به خود جلب کند و خوشخویی با او و دلبری نمودن با آراستن خود در چشم وی، و فراهم آوردن امکانات رفاهی او، و زن نیز نسبت به شوهر سازگار خود سه نکته را باید رعایت کند. حفظ کردن خود از هر گناه ]آلودگی[ تا شوهرش در هر حال، خوشایند و ناخوشایند در دل به او اطمینان داشته باشد و (دیگر) مراقبت از او در زندگی تا شوهرش در صورتی که لغزش از او سر زد، نسبت به وی مهربان باشد و (سوم) اظهار عشق به او با خوشزبانی و دلبری و سر وضع مناسب و خوشایند در نظر او».
به همین دلیل است که در متون روایی نشستن از روی محبت و دوستی، نزد خانواده عبادت به حساب میآید و از اعتکاف در مسجد رسول خدا’ افضل و برتر شمرده شده است رسول گرامی اسلام فرمود: «جلوس المرء عند عیاله احب عندالله من اعتکاف فی مسجدی هذا؛[۲۶] نشستن مرد، نزد زن و فرزندش، نزد خدای متعال محبوبتر است از اعتکاف او در این مسجد من.»
باید عشق و علاقه را اظهار نمود؛ زیرا اظهار دوستی موجب آرامش و اطمینان طرف مقابل نسبت به آن است و هرگز از دل او بیرون نخواهد رفت چنانکه رسول خدا’ فرمود: «قول الرجل للمرأه انی احبک لا یذهب قلبها ابداً؛[۲۷] این گفته مرد به زنش که «دوستت دارم» هرگز از قلب زن بیرون نمیرود».
این مطالب کنایه از تأثیر عمیق اعلام محبت در بقای دوستی است، زیرا صادقترین و عمیقترین محبتها در بستر خانواده و در میان همسران میروید. که پیامبر’ فرمود: «لم یر للمتحابین مثل الزواج؛ دیده نشده دو دوست به مانند زن و شوهر»[۲۸].
و امام جعفرصادق× میفرماید: «العبد کلّما ازداد للنساء حباً ازداد فی الایمان فضلاً؛[۲۹] بنده هر چه محبتش به همسرش زیاد شود ایمانش بیشتر فضیلت مییابد.» و نیز فرمودند: «رحم الله عبداً احسن فیها بینه و بین زوجته فان الله عزوجل قد ملکه ناصیتها وجعله القیم علیها؛[۳۰] خدا رحمت کند بر بندهای که با همسرش به نیکی رفتار کند، چون خداوند زن را در اختیار مرد قرار داده و او را سرپرست وی کرده است».
رعایت حقوق، طرفینی است، زن هم باید رعایت کند و تمام وظائف خودش را نسبت به شوهر انجام دهد تا بتوانند فرزندانی صالح به جامعه تحویل دهند اگر خانواده پر از مهر و محبت باشد فرزندان نیز خوب تربیت خواهند شد و چنانچه خانوادهها سالم باشند جامعه سالم خواهد بود. مرد هم از خشونت بیزار است. دلیلش این است که چون خود او با مقایسه به زن نوعاً موجود خشن و برای انجام کارهای سخت آفریده شده است. بدین روی برای آرام شدن دنبال چیزی است که آرامش دهد. چون طبیعت زن چنین است. او با اظهار عشق و علاقه به شوهر، ضمن این که اعتماد او را به خوبی جلب میکند؛ روان بیقرار او را آرامش میدهد چنانکه پیامبر’ فرمود: «إنّ خیر نسائکم الولود، الودود، العفیفه ….؛[۳۱] بهترین زنان شما زنهائی هستند که فرزندزا، نسبت به شوهر زیاد مودت بورزند و پاک دامن باشند ….».
و نیز حضرت رضا× فرمودند: «واعلم أن النساء شَتّی، فمنهنّ الغنیمه والغرامه وهی المتحببه لزوجها، والعاشقه له …؛[۳۲] زنها اقسام مختلفی دارند بعضی از آنها برای شوهر، بهترین غنیمت هستند، زنانی که به شوهرشان محبت میکنند و عشق میورزند». و باید توجه داشته باشد که حق مرد بر زن این است که او نقش همسری و زناشویی را به درستی ایفا کند و در تأمین نیاز جنسی شوهرش و حرمتگذاری و قدردانی و سازگاری کوتاهی نورزد چنانکه امام صادق× فرمودند: «جاءَت إمرأه إلی رسول الله’ فقالت: یا رسول الله ما حقّ الزوج علی المرأه؟ قال: … علهیا أن تَطَیب بأطیب طیبها، وتلبس أحسن ثیابها و تزّین بأحسن زینتها، وتعرض نفسها علیه غدْوهً وعشیهً؛[۳۳] زنی نزد رسول خدا’ آمد و پرسید: ای رسول خدا حق شوهر بر زن چیست؟ فرمود: این است که خود را به بهترین عطری که در اخیار دارد خوشبو سازد و بهترین لباس خود را برای شوهرش بپوشد و به نیکوترین وجه خود را بیاراید و صبح و شام خود را بر شوهرش عرضه نماید.»
۳-۱-۲-۱-۳. احترام و قدردانی
تحسین و قدردانی هر یک از همسران از دیگری او را در انجام کارهای خانه یا بیرون خانه به طور شایستهتر دلگرم میسازد و احساس محبت را در کلام او شیرین میگرداند. از دیدگاه اسلام، خانهداری برای زن الزامی نیست و لذا میتواند حتی در برابر آن و یا در برابر تربیت و نگهداری فرزندان (و نیز شیردادن به نوزدان) أجرت بخواهد.[۳۴]
توجه به این مسئله نگرش مرد را به همسرش تغییر میدهد و به او به دیده خدمتکار نگاه نمیکند. چنانکه امیرالمؤمنین× فرمودند: «المرأه ریحانه لیست بقهرمانه؛[۳۵] زن گلی است خوشبو نه کارگذار».
«همین امر زمینه قدردانی مرد از همسرش را فراهم میسازد و محبت او را در نتیجه احسان و فداکاریهایی که در خانه انجام میدهد، به دل میگیرد… در مقابل، هنگامی که زن بداند این امور وظیفه وی نیست، از حیث روانی آمادگی دارد که در تدبیر امور و کارهای خانه با محبت و از روی علاقه مشارکت کند».[۳۶] حاصل آنکه، محبت به همسر باعث تداوم زندگی است و باید انسان از لغزشهای کوچک عبور کند و در زندگی عفو و گذشت داشته باشد؛ چرا که رسول خدا’ فرمود: «مَثَل زن مثل استخوان کج است که اگر به حال خودش گذاشتی میتوان از آن استفاده کنی، لیکن، اگر خواستی صافش کنی خواهد شکست».[۳۷]
۴-۱-۲-۱-۳. تنها به همسر خود توجه داشتن
ازدواج پیوند محبوب و مقدسی است که طی آن، زن و مرد با هم پیمان محبت و صفا و وفا میبندند. زن پیمان میبند که از غیرهمسرش چشم بپوشد و خویش را از نگاه هوسآمیز دیگران دور نگه دارد، مرد هم متعهد میشود که جز به همسر خود نگاه گناه آلود نیفکند. کسی که با نگاه هرزهاش به هرکس چشم میدوزد، نهایتاً نسبت به همسر خود سرخورده و بیرغبت میشود. از اینرو خداوند میفرماید: «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ، ذلِکَ أَزْکى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما یَصْنَعُونَ؛[۳۸] به مؤمنان بگو چشمهای خود را از (نگاه نامحرمان) فرو گیرند، و عفاف خود را حفظ کنند؛ این برای آنان پاکیزهتر است؛ خداوند از آنچه انجام میدهند آگاه است».
عدم توجه به همسر و عدم ابراز محبت پیامدهای بسیار بدی در جامعه به بار میآورد.
۳-۱-۳. محبت به فرزند
پیشتر اشاره شد که نیاز به محبت از نیازهای اساسی انسان به شمار میرود. رشد عاطفی آدمی تا حدود زیادی در گرو برآورده شدن چنین نیازی است محبت سرمنشأ تربیت نفسها و آرام شدن دلهاست بدون محبت نمیتوان دیگران را از رذایل اخلاقی بازداشت و به بندگی و راستی و درستی واداشت و یکی از بهترین وسائل پرورش صحیح عواطف کودکان، نوازش کودک و ابراز محبت نسبت به او است. محبت، ریشه اصلی شجره اخلاق و فضیلت و مایه اساسی سجایای انسانی است شهید مطهری مینویسد: «به عقیده اهل عرفان، محبت و ارادت پاکان و کملین همچون دستگاه خودکاری، خود به خود رذایل را جمع میکند و بیرون میریزد. حالت مجذوبیت اگر جا بیفتد از بهترین حالات است و این است که تصفیهگر و نبوغ بخش است. آری آنان که این راه را رفتهاند، اصلاح اخلاق را از نیروی محبت میخواهند و به قدرت عشق و ارادت تکیه میکنند. تجربه نشان داده است که آن اندازه که مصاحبت نیکان و ارادت و محبت آنان در روح مؤثر افتاده است، خواندن صدها جلد کتاب اخلاقی مؤثر نبوده است».[۳۹]
انسان در مراحل اوّلیه زندگی و سالهای نخستین به محبتی بیشتر نیاز دارد. طفلی که از دوران اول کودکی به قدر کافی از مهر پدر و مادر بهره برده و از چشمه گوارای محبت سیراب شده است روحی شاد و روانی با نشاط دارد. او در باطن خود احساس محرومیت نمیکند. گرفتار عقدههای درونی نیست، در دل وی گلهای فضایل اخلاق، با آسانی شکفته میشود و اگر در زندگی با موانعی مواجه گردد بشری مهربان و بافضیلت، انسان دوست و خدمتگذار خواهد شد.[۴۰] در روایات اسلامی محبت به کودک، به صورتهای مختلفی توصیه شده است.
پیامبر’ فرمود: «أحبوا الصبیان وارحموهم واذا وعدتموهم شیئاً ففوا لهم؛[۴۱] کودکان را دوست بدارید و به ایشان مهر ورزید و چون به آنان وعدهای دادید، به وعده خود وفا کنید».
بهترین وسیله برای رشد شخصیت و تلطیف عواطف، محبت است و خداوند بندگانش را به ابراز محبت تشویق کرده است چنانکه امام صادق× فرمود: «اِنّ الله لیرحم العبد لشدّه حبّه لولده؛[۴۲] خداوند به خاطر محبت انسان به فرزندش بدو رحمت میکند».
پیامبر اکرم’ چنان بر روابط محبتآمیز ابراز، محبتهای راستین تأکید داشت که فرمود: «أکثروا من قبله أولادکم فإنّ لکم بکل قبلهٍ درجهً فی الجنه؛[۴۳] فرزندان خود را بسیار ببوسید که با هر بوسیدن برایتان در بهشت مقام و مرتبتی فراهم میشود.» آنان که فرزندان خود را مورد محبت و مهر قرار نمیدهند از رحمت خداوند بدورند و از حالت انسانی بدورند و اهل آتش خواهند شد. چنانکه امام صادق× فرمود: مردی نزد پیامبر’ أمد و عرض کرد: «من هرگز کودکی را نبوسیدهام» پیامبر’ فرمود: «این شخص از نظر من اهل آتش جهنم و عذاب است».[۴۴]
بین محب و محبوب مشالکت و همسانی و همراهی وجود دارد. اگر فرزندان از پدر و مادر محبت راستین و درست ببیند قطعاً از آنان پیروی خواهند کرد؛ چون محبت هر که در دل آدمی نشیند، انسان مطیع و پیرو او میشود. و از خواست او سرپیچی نمیکند چنانکه امام صادق× فرمود: «ما أحبّ الله من عصاه؛[۴۵] خدا را دوست ندارد کسی که او را نافرمانی کند.»
حاصل آنکه، محبت، بهترین روش تربیت فرزندان است و اگر محبت والدین نباشد فرزندان با روحی افسرده و روان مأیوس در جامعه ظهور پیدا میکنند و مستعد انواع انحرافات میشوند.
۱-۳-۱-۳. راههای محبت به فرزندان
۱-۱-۳-۱-۳. همزبانی با فرزندان
در دنیای فرزندان در هر مرحله از مراحل رشد اینان به طور متفاوتند و پدر و مادر موظفند که خود را به دنیای آنان در هر مرحله نزدیک کنند گرچه دشوار است ولی ضروری است. چنانکه رسول خدا’ فرمود: «من کان عنده صبی فلیتصاب لَه؛[۴۶] هرکس کودکی دارد، باید با او کودکانه رفتار کند.» این نکته فقط برای دوران کودکی نیست در هر مرحله باید انسان طبق مقتضیات آن مرحله با فرزندان خود عمل کند بعضی از خانوادهها جایگاه فرزندان را در مراحل مختلف درک نمیکنند و این باعث جدایی و یا کمرنگ شدن ارتباط صمیمی و عاطفی بین فرزندان و والدین میشود.
«آدمی از لحظه تولد تا مرگ، در هر سن و شرایطی که باشد نیازمند است که مورد مهر و محبت والدین، اعضای دیگر خانواده، و شاید هم کلاًّ همنوعانش قرار گیرد. و خود نیز به آنها محبت کند. ارضا نشدن این نیاز روانشناختی طبیعی، زندگی فرد را مختل میکند، و او نه تنها همیشه اضطراب، بدبینی، و احساس تنهایی خواهد داشت بلکه، و حتی مهمتر، او هرگز نخواهد توانست به دیگران محبت کند چون خود، آن را تجربه نکرده است».[۴۷]
۲-۱-۳-۱-۳. بازی با فرزندان
از جمله نیازهای فرزندان به خصوص کودکان بازی با آنان است و همبازی شدن پدر و مادر با آنان است. جابربن عبدالله انصاری میگوید: «دخلتُ علی النبی’ و علی ظهره الحسن والحسین ]وهو یبحثوا لهما[ و هو یقول نعم الجمل جملکما، ونعم العدلان أنتما؛[۴۸] بر پیامبر وارد شدم. دیدم که حسن و حسین بر پشت آن حضرت سوارند ]و پیامبر برای آنان زانو زده و خم شده است[ و میفرماید: چه شتر خوبی دارید، و چه بار خوبی هستید شما!».
در روایت دیگری است که نقل میکند: «روزی رسول خدا’ برای یکی از دو نماز مغرب یا عشاء بر ما وارد شد در حالی که حسن یا حسین را بر پشت خود سوار کرده بود. حضرت پیشنماز ایستاد، دو کودک را کنار خود بر زمین نهاد و تکبیر گفت و به نماز مشغول شد. در حین نماز سجدهای را بسیار طولانی کرد. من سر از سجده برداشته و دیدم که کودک بر پشت رسول خدا’ نشسته و حضرت به سجده مشغول است پس به سجده خود بازگشتم پس از آنکه رسول خدا’ نماز را پایان برده مردم گفتند: ای رسول خدا، در حین نماز سجدهای را بسیار طولانی کردیم که گمان کردیم اتفاقی افتاده یا وحی برایتان نازل شده است؟ فرمود: هیچ یک از اینها پیش نیامده بود، بلکه فرزندم به پشت من سوار شده بود. ]و به بازی مشغول گشته بود[ و من نمیخواستم پیش از تأمین نیازش سر از سجده بردارم.»[۴۹]
روشن است که انسان با وجدان و مسلمان، باید به فرامین الهی جامعه عمل بپوشاند و با فرزندان خصوصاً کودکان با مهر و محبت رفتار کند تا فرزند از همان ابتدا از محبت برخوردار، تا در جامعه فردی با محبت و مسئولیت پذیر شود.
۳-۱-۳-۱-۳. احترام و تکریم
پیامبر اکرم’ تأکید بسیار میکرد که با فرزندان به احترام و تکریم رفتار شود، به ویژه کودکان از رحمت و کرامت بهرهمند گردند. آن حضرت میفرمود: «اکرموا اولادکم وأحسنوا أدبهم»[۵۰] فرزندان خود را گرامی بدارید و آنان را نیکو تربیت کنید». و نیز روایت است که فرمود: «یزور الانصار فیسلم علی صبیانهم ویسمح برؤسهم ویدْعو لهم؛[۵۱] پیامبر به دیدن انصار میرفت و به کودکان آنها سلام میکرد و بر سر آنان دست میکشید و برای ایشان دعا میکرد.»
و نیز روایت است که پیامبر اسلام’ نشسته بود که حسین و حسن(علیهم السلام) که کودکانی بیش نبودند به طرف آن حضرت آمدند. پیامبر’ با دیدن آنها ایستاد و چون آنان کند حرکت میکردند، حضرت به استقبال آنها رفت و آن دو را بر دوش خود سوار کرد.[۵۲] حاصل آنکه، احترام و تکریم به شخصیت انسان آن را از عقده حقارت در میآورد و وقتی در جامعه حضور پیدا میکند حضوری بانشاط و روانی آرام و حس انتقام و یا گوشهگیری و انزوا در او به وجود نمیآید». ناپختگی در روابط خانوادگی به شکل پرخاشگری و ستیزهجویی با اعضای خانواده ظاهر میشود. نوجوان ناپخته در روابط خانوادگی دایماً اعضای خانوادهاش را مورد انتقاد قرار میدهد و نیز نمیتواند با دیگران روابط مساعد برقرار کند و از سازگاریهای اجتماعی مثبت، محرومند.[۵۳]
۴-۱-۳-۱-۳. عدالت و مساوات در محبت به فرزندان
محبتی که جان و تن انسان را شکوفا میکند، محبتی است معتدل و راستین و مناسب با سن و سال، و وضع و حال کودک، چنین محبتی نباید به تبعیض آلوده شود نقل کردهاند که مردی در حضور پیامبر یکی از دو فرزندش را بوسید و به دیگری اعتنایی نکرد. پیامبر از این عمل ناراحت شد و فرمود: «چرا با فرزندان خود به مساوات رفتار نکردی».[۵۴]
و نیز حضرت فرمود: «إعدلو بین اولادکم کما تحبّون أن یعدلوا بینکم فی البرّ واللّطف؛[۵۵] میان فرزندانتان به عدالت و مساوات رفتار کنید، چنان که دوست دارید میان شما در نیکی و لطف و محبت به مساوات و عدالت رفتار شود».
«رعایت این مسئله به ویژه از بروز و رشد عواطف منفی مانند: احساس حقارت، حسد، کینه، که الگوی ایمنی بخشی را به خطر میاندازد، جلوگیری میکند».[۵۶]
والدین باید عدالت را در مهرورزی و محبت به فرزندان رعایت کنند حتی انسان مواظبت بیشتری انجام دهد که بین دختر و پسر فرقی نگذارد حتی دختر را بیشتر مورد تکریم قرار دهد. فرق گذاشتن، میراث جاهلیت و از رسوبات فرهنگ عرب قبل از اسلام است قرآن کریم نگاه عرب جاهلی به دختر را چنین ترسیم میکند «وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظِیمٌ یَتَوارى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَ یُمْسِکُهُ عَلى هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرابِ أَلا ساءَ ما یَحْکُمُونَ؛[۵۷] در حالی که هرگاه به یکی از آنها بشارت دهند دختر نصیب تو شده، صورتش (از فرط ناراحتی) سیاه میشود، و به شدت خشمگین میگردد به خاطر بشارت بدی که به او داده شده، از قوم و قبیله خود متواری میگردد؛ (و نمیداند) آیا او را با قبول ننگ نگهدارد، یا در خاک پنهانش کند؟! آگاه باشید که بد حکم میکنند!»
اسلام سند بطلان چنین اندیشهای را امضاء کرد و به شدت آن را نکوهش کرده است با این وجود متأسفانه رسوبات این فرهنگ در برخی خانوادهها هنوز هم به چشم میخورد. امام صادق× فرمود: «البنون نعم والبنات حسنات والله یسأل عن النعیم ویثیب علی الحسنات؛[۵۸] پسران نعمتند و دختران حسنات و خداوند نعمتها سؤال میکند و به حسنات پاداش و ثواب میدهد».
روایت شده است که پیامبر’ در جمع اصحاب نشسته بود و سخن میگفتند. در این میان کودک پسری وارد مجلس شد و به سوی پدر خویش رفت و پدر نیز دستی به سر او کشید و او را روی ران راست خود نشانید. اندکی بعد کودک دختر همان شخص وارد شد و به سوی پدر رفت، مرد دستی، به سر او کشید و او را در کنار خود نشانید. رسول اکرم’ تا این صحنه را دید رو به مرد کرد و فرمود: «فهلا علی فخدک الاخری؛ برای چه او را به ران دیگری ننشاندی؟!» مرد کودک را از زمین برداشت و روی ران دیگر گذاشت آنگاه پیامبر فرمود: «الان عدلت» اکنون به عدالت رفتار کردی.[۵۹]
نتیجه بیعدالتی در محبت بین فرزندان باعث رشد کینه به همدیگر، حتی به والدین که این نوع بیعدالتی را مرتکب شدند میشود و این کینه در وجود فرزند باقی میماند گاهی، با پرخاشگری، انزواطلبی و یا بزهکاری و جنایت خودش را نشان و بروز میدهد. که این یک هشدار بزرگی است برای والدین که نسبت به فرزندان عدالت در محبت را رعایت کند. به این قضیه عینی و واقعی توجه کنید: «پسری که بعد از دستگیری اعتراف کرد. گفت: پدرم، برادر بزرگم را بیشتر از من دوست داشت و تمامی توجهاش به او بود. من با این که لیسانس گرفته بودم اما باز هم از کمبود محبت رنج میبردم و عقدهای شده بود. افشین ادامه داد، از خانوادهام کینه سنگینی به دل داشتم، تا این که به فکر انتقام افتادم، پس از تهیه یک اسلحه، نیمه شب به سراغ پدرم و مادرم رفتم و آنها را که خواب بودند به گلوله بستم، همان موقع خواهرانم از خواب پریدند و فریاد زدند که به آنها هم شلیک و بلافاصله با ماشین پدرم فرار کردم.[۶۰]
حاصل آنکه در سایه سار تکریم همه جانبه است که خانواده سالم معنا مییابد و روابط اعضای آن، چنان که باید سامان میگیرد. بیشترین عامل فرار دختران از خانه کمبود محبت یا بیعدالتی در خانواده است.
۵-۱-۳-۱-۳. افراط و تفریط نکردن در محبت
فلسفه محبت به فرزند از نظر قانون آفرینش حمایت بیدریغ از او به هنگام نیاز است بدین روی در سنین بالاتر باید حمایت را مناسب با حال و هوای و وضع مناسب آن مرحله باید انجام داد اگر محبت بیش از اندازه و یا کمتر از حد و نصاب خودش باشد فرزندان را از اعتدال خارج میکند و آنان را به سوی ناتوانی و ناسالمی، و خواری و پستی، و ناهنجاریهای رفتاری سوق میدهد.
چنانکه امام باقر× فرمود: «شرُّ الاباء من دعاهُ البُّر إلی الافراط … ؛[۶۱] بدترین پدران کسانی هستند که در نیکی و محبت نسبت به فرزندان از حد تجاوز کنند و به زیادهروی و افراط بگرایند.»
اطفالی که بیش از اندازه مهر و محبت میبینند، پدر و مادر، بیقید و شرط تسلیم آنها میشوند، و به تمام خواستههای خوب و بد آنان جامه عمل میپوشانند و در نتیجه دیکتاتور و از خودراضی بار میآیند، روحی ضعیف و روانی زود رنج دارند، از دوران کودکی تا پایان عمر در مقابل کوچکترین ناملائم و خفیفترین ناکامی آزرده خاطر و ناراحت میشوند و در نبردهای زندگی خیلی زود شکست میخورند. گروه نازپروردهها در تمام دوران حیات، ناکام و متأثرند و در مشکلات عادی زندگی، با زبونی و ذلت عقبنشینی میکنند و در لحظات سخت دست به خودکشی میزنند.[۶۲]
کسانی که از محبت پدر و مادر بهرهای نبردند و یا زیادی محبت دیدهاند هر دو در معرض خطر در روابط اجتماعی هستند. پدران و مادرانی که در لباس دوستی و محبّت فرزندان خودشان را محبت، بیقید و شرط میکنند در واقع سم مهلکی بر آنان تزریق کردهاند و با دست خودشان فرزند و ثمره دلشان را در مرحله سقوط قرار دادهاند. در این صورت این فرزند در روابط اجتماعی وقتی مورد بیمهری قرار میگیرد احساس حقارت میکند.
دیل کارنگی میگوید: ماری روبرتس راین هارت، رماننویس «معروف»، قصه یک خانم سالم و جوانی را برای من نقل کرد «که خود را رنجور ساخت تا توجه خانواده را به سوی خود جلب کرده، اهمیت خود را اثبات نماید کمکم فهمیده بود با پیش رفتن سن، احتمال شوهر کردن برای او کمتر شده است، پس در برابر چشمانش منظره تاریکی گسترده بود، و هیچ امید و دلخوشی به زندگی نداشت. بانوی رماننویس گفت: این خانم بستری شد و مدت ده سال مادر پیرش از او پرستاری کرد و روزی چند بار ظروف غذای او را از پلهها بالا میبرد. عاقبت مادرش بجان آمد و به حیات خود پایان داد. رنجور، چند هفته به ناله و زاری مشغول بود، چون کسی به دادش نمیرسید برخاست و لباس پوشید و زندگی سابق را دنبال کرد».[۶۳]
حاصل آنکه، فرزندان میوه دل انسان هستند کمتر کسی پیدا میشود که فرزندش را دوست نداشته باشد. مهم چگونه دوست داشتن است. افراط و تفریط در محبّت به فرزندان پیامدهای ناگواری به جامعه تحمیل میکند. به این قضیه واقعی توجه کنید: «قاتل سریالی قزوین: زنی ۳۲ ساله متأهل به نام مهین است که از کودکی مورد بیمهری والدینش قرار میگرفت و به همین دلیل زنان همسن مادر خود را به انگیزه محرومیت از محبت مادرش و تنفّر از زنان میانسال به قتل میرسانده است. که تا به حال به کشتن چهار زن و یک مرد اعتراف کرده است.[۶۴]
نکته قابل توجه این است که خداوند در قرآن میفرماید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَهٌ وَ أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ؛[۶۵] بدانید اموال و اولاد شما، وسیله آزمایش است، و (برای کسانی که از عهده امتحان برآیند) پاداش عظیمی نزد خدا است».
بسیاری از کسانی را که به ظاهر پایبند به امور دینی و مسائل انسانی و اخلاقی هستند میبینیم که به هنگامی که پای فرزندانشان به میان میآید گوئی پردهای بر افکارشان میافتد و همه این مسائل را فراموش میکنند، عشق به فرزند سبب میشود که حرام را حلال و حلال را حرام بشمرند و برای تأمین آینده خیالی او تن به هر کاری بدهند و هر حقی را زیر پا بگذارند».[۶۶]
و یا در آیه دیگر میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ؛[۶۷] ای کسانی که ایمان آوردهاید! اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکند! و کسانی که چنین کنند، زیانکارانند».
درست است که اموال و اولاد از مواهب الهی هستند، ولی تا آنجا که از آنها در راه خدا و برای نیل به سعادت کمک گرفته شود، اما اگر علاقه افراطی به آنها سدی در میان انسان و خدا ایجاد کند بزرگترین بلا محسوب میشوند. این نتیجه حاصل میشود که نباید محبت به فرزند در عرض رضایت و محبت به خداوند باشد که در این صورت انسان از کمالات واقعی دور میماند و باعث سقوط انسان خواهد شد آن محبتی خوب و باعث سعادت است که در راه تربیت صحیح فرزندان در مکتب اسلام قرار گیرد.
۲-۳. در حیات اجتماعی
۱-۲-۳. محبت به خویشاوندان
اگر انسان به مقتضای ایمان به خداوند که فرمود: «وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ»[۶۸] قلبش راهی به محبت الهی پیدا کرد به دستورات خداوند عمل میکند. یکی از جلوههای رفتاری محبت و نیکی به ذویالقربی است. چنانکه خداوند میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبى وَ یَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ؛[۶۹] خداوند فرمان به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان میدهد. و از فحشاء و منکر و ظلم و ستم نهی میکند، خداوند به شما اندرز میدهد شاید متذکر شوید.» مسأله نیکی به نزدیکان (ایتاء ذیالقربی) در واقع بخشی از مسأله احسان است با این تفاوت که احسان در کل جامعه است و ایتاء ذی القربی در خصوص خویشاوندان و بستگان که جامعه کوچک محسوب میشود، و با توجه به این که جامعه بزرگ از جامعه کوچکتر یعنی جامعه فامیلی ترکیب شده، هرگاه این واحدهای کوچکتر از انسجام بیشتری برخوردار گردند، اثر آن در کل جامعه ظاهر میشود. و در واقع وظایف و مسئولیتها به صورت صحیح در میان مردم تقسیم میگردد، چرا که هر گروه در درجه اول به ضعفای بستگان خود میپردازد. و از این طریق همه این گونه افراد زیرپوشش حمایت نزدیکان خود قرار میگیرند.[۷۰]
در تفسیر کشف الاسرار میفرماید: نیکی به خویشاوندان فقط زبانی نیست بلکه در عمل هم باید انسان به خویشاوندان محبت و نیکی کند. از پیامبر’ پرسیدند به چه کسی نیکی کنم؟ حضرت فرمودند: به مادر خویش سؤال کرد پس با چه کسی؟ فرمود: پدرت، سؤال کرد پس با چه کسی؟ فرمودند: الاقرب فالاقرب هر که به تو نزدیکتر است نیکی به او اولویت دارد.[۷۱]
و در آیه دیگر میفرماید: «… لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ ذِی الْقُرْبى…؛[۷۲] جز خداوند یگانه را پرستش نکنید، و نسبت به پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و بینوایان نیکی کنید».
برای بقاء و جاویدان ماندن ملتها همبستگی خاصی بین افراد لازم است، این عمل در صورتی امکان دارد که هرکس نسبت به پدر و مادر خود که شعاع بستگی آنها نسبت به وی نزدیکتر است، و در مرحله بعد نسبت به خویشاوندان و بعد از آنها نسبت به تمام افراد اجتماع نیکی به خرج دهد تا همه بال و پر یکدیگر باشند مخصوصاً افراد ضعیف را تحت حمایع قرار دهند تا در دامان دشمن نیفتند. رمز شکست و فنای ملتها، در به هم خوردن این همبستگی و پدید آمدن کشمکشها و جنگهای داخلی است.[۷۳] که اگر محبت و برادری بین جامعه کوچکتر برقرار باشد آن جامعه و کشور قوی میشود و این همه انحرافات و بزهکاریها بوجود نمیآید.
و حضرت علی× در خطبهای فرمودند که: «پناه میبرم به خدا از گناهانی که تعجیل میکنند تا برطرف کردن صاحب خود، عبدالله بن کوا عرض کرد که: یا امیرالمؤمنین! آیا گناهی هست که در فنای آدمی تعجیل کند؟ فرمود: بلی، قطع رحم. به درستی که اهل خانوادهای با هم اجتماع میکنند و دوستی مینمایند. و مواسات و نیکوئی میکنند با یکدیگر، در حالی که ایشان اهل فسق و فجورند، ولی به جهت دوستی و نیکوئی، با هم خدا روزیشان را وسیع مینماید. و اهل یک خانواده از هم دوری میکنند، و قطع مینمایند ایشان را محروم میسازد. و حال آنکه از اهل تقوی و پرهیزکار هستند».[۷۴]
و پیامبر گرامی اسلام’ فرمود: «ثواب صدقه ده مقابل است، و ثواب قرض هیجده مقابل، ثواب احسان با برادران دینی بیست مقابل، و ثواب احسان با خویشان بیست و چهار مقابل است».[۷۵]
محبت به خویشاوندان و صله رحم و آثار و برکات زیادی دارد.
۱-۱-۲-۳. آثار و برکات صله رحم
۱-۱-۱-۲-۳. طولانی شدن عمر
امام هشتم× میفرمود: «یکونُ الرّجل یصل رحمه فیکون قد بقی من عمره ثلاث سنین فیصرها الله ثلاثین سنهً ویفعل الله ما یشاء؛[۷۶] چه بسا مردی که تنها سه سال از عمرش باقی مانده است اما به خاطر صله رحم خداوند آن باقیمانده را، سی سال میکند، و خدا آن چه را که میخواهد انجام میدهد.»
و در روایت دیگری است «عن احدهما قال: قال لی یا میسّر إنّی لأظنک وصولاً لقرابیک قلت نعم جعلت فداک، لقد کنت، فی السّوق وأنا غلام وأجرتی درهمان و کنت أعطی واحداً عمَّتی و واحداً خالتی، فقال: أما والله لقد حضر اجلک مرّتین کلّ ذلک یؤخّر؛[۷۷] امام باقر یا امام صادق× (تردید از راوی است) به شخصی به نام میسر فرمود: گمان میکنم که به خویشان نیکی میکنی؟ عرض کرد: آری، من در نوجوانی در بازار برای کسی کاری کردم و تنها دو درهم مزد میگرفتم، یک درهم را به عمه و درهم دیگر را به خانه خود میدادم، آنگاه امام× فرمود: به خدا سوگند دوبار مرگت نزدیک شد ولی به خاطر این صله رحم به تأخیر افتاد».
۲-۱-۱-۲-۳. زیاد شدن روزی
از امام سجاد× روایت است که فرمود: «من سرّه أن یمدّالله فی عمره وأن یبسط له فی رزقه فلیصل رحمه … ؛[۷۸] هرکس که خوش دارد خدا عمر او را طولانی کند و روزیاش را توسعه دهد باید صله رحم کند».
۳-۱-۱-۲-۳. پاک شدن اعمال بد انسان
امام باقر× فرمودند: «صله الارحام نزکی الأعمال ویدفع البلوی ویُنمِی الاموال وتنسئ له فی عمره و توسّع فی رزقه وتحبب فی اهلبیته فلیتقّ الله ولیصل رحمه؛[۷۹] صله ارحام اعمال را پاک میکند، بلا را دور میسازد، اموال را برکت میدهد، عمر را طولانی میکند، روزی را وسعت میبخشد و انسان را میان خانواده و بستگانش محبوب میسازد. پس از خدا پروا کند و به خویشاوندان خود بپیوندد».
۴-۱-۱-۲-۳. صله رحم جزء دین و ایمان است
رسول خدا فرمود: «اوصی الشاهد من امّتی و الغائب منهم و من فی اصلاب الرجال وارحام النساء إلی یوم القیامه أن یصل الرّحم وإن کانت منه علی مسیره سنه فانّ ذلک من الدین؛[۸۰] به حاضران امت خود و غایبان آنان و کسانی که در پشت پدران و رحم مادران هستند سفارش میکنم که صله رحم کنند اگرچه به فاصله یک سال راه باشد، زیرا صله رحم جزء دین است».
حاصل آنکه، اگر محبت به خویشاوندان از لحاظ اخلاقی و رفتاری حاصل گردد علاوه بر آثار اخروی و ثواب آخرت برکات زیادی در دنیا دارد و اگر این مجموعه خویشاوندان همدیگر را یاری کنند هیچگونه مشکلی در جامعه به وجود نخواهد آمد. این همه فقر- دزدی، دروغ، خیانت … اینها بر اثر عدم توجه مسلمانان به یکدیگر خصوصاً خویشاوندان است.
۲-۲-۳. محبت به همسایگان
یکی دیگر از مصادیق رفتاری محبت، نیکی و دوستی با همسایگان است خداوند در قرآن میفرماید: « وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ بِذِی الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکِینِ وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبى وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ وَ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتالاً فَخُوراً؛[۸۱] و خدا را بپرستید، و هیچ چیز را همتای او قرار ندهید؛ و به پدر و مادر نیکی کنید، همچنین به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان، و همسایه نزدیک، و همسایه دور…».
کلمه «بذی القربی» عطف است به کلمه «بالوالدین» و همچنین کلمات بعد، که همه عطف، به آنند و معنای کلمه «ذوالقربی» خویشاوند و معنای دو جمله «جار ذی القربی و الجار الجنب» از آنجا که در مقابل هم قرار گرفتهاند، اولی همسایه نزدیک و دومی همسایه دور است. و منظور از دوری و نزدیکی دوری و نزدیکی در خانه است که در روایت هم از رسول خدا’ نقل شده که همسایه را تحدید فرمود به کسی که بین خانه تو و خانه او چهل ذراع، یعنی بیست ذرع فاصله باشد، و در روایتی دیگر تحدید به چهل خانه شده که احتمال دارد روایت اولی خواسته باشد همسایه نزدیک را تحدید کند و دومی همسایه دور را. [۸۲]
همانطور که برای پدر و مادر و خویشان حقی است برای همسایگان هم حقی است که اگر کسی توجه نکند و کوتاهی کند گناهکار خواهد بود.
پیامبر گرامی اسلام’ فرمود: «الجیران ثلاثه: فمنهم من له ثلاثه حقوق حق الجوار، و حق الاسلام و حق القرابه و منهم من له حقان حق الاسلام و حق الجوار و منهم من له حق واحد الکافر له حق الجوار؛[۸۳] همسایگان سه طایفهاند: همسایهای است که او را سه حق است. مسلمان باشد و خویش باشد. او را حق همسایگی و اسلام و حق خویش است و آن که دو حق دارد همسایهای است که مسلمان باشد و خویش نباشد، و از برای او حق همسایگی و حق برادری در اسلام است. و آن که یک حق دارد، همسایهای است که کافر باشد. همین او را حق همسایگی است و بس».
و از حضرت علی× روایت است که فرمود: «أنّ رسول الله’ کتب بین المهاجرین والانصار و من لحق بهم من اهل یثرب انّ الجار کالنفس غیرمضارّ ولا آثم وحرمه الجار علی الجار کحرمه امّه؛[۸۴] حضرت رسول’ نوشت میان مهاجر و انصار و هر که ملحق به ایشان است از اهل یثرب، بدرستی که همسایه آدمی مثل نفس اوست که باید به او ضرر نرساند؛ و حرمت همسایه بر همسایه مثل حرمت مادر است».
و حضرت امام جعفرصادق× فرمودند: «حس الجواز زیادهٌ فی الاعمار و عماره الدیار؛[۸۵] نیکویی با همسایگان باعث زیادی عمر و آبادی دیار میگردد».
و فرمود: «لیس مِنا من لم یحسن مجاوره من جاور؛[۸۶] از ما نیست کسی که نیکویی با همسایه نکند».
همسایه انسان در حقیقت به منزله همنیشن انسان، به حساب میآید و نشانه مسلمانی، پیوند ایمانی است، و شرط آن یگانگی اهل ایمان است و ایمان تنها به نماز خواندن و انجام فرائض الهی نیست؛ زیرا ایمان و دین دو بعد دارد یک بعد فردی و بعد اجتماعی، و آن این است که نیازهای یکدیگر را تأمین کنند و آن چه همگان نمیتوانند «خصوصاً همسایگان» تدارک کنند توانایان بیمنت و مضایقه در اختیار دیگران نهند، چنانکه رسول خدا’ فرمود: «نهی رسول الله’ أن یمنع أحد الماعون جاره و قال’ من منع الماعون جارهُ منع الله خیره یوم القیامه و کله إلی نفسه، و من وکله إلی نفسه فما أسوأ حاله؛[۸۷] رسول خدا’ از این که کسی ماعون (ضروریات زندگی)، را دریغ دارد نهی میکرد و میفرمود: هرکس ماعون را از همسایهاش دریغ دارد، خداوند او را از خیر خود در قیامت منع میکند، و او را به خود وامیگذارد، و هرکس خدا او را به خود واگذارد چه حالی دارد.
برای حس ختام این بحث توجه شما را به یک حدیث جامع جلب میکنم امام سجاد× در رساله حقوق همسایگان چنین میفرماید: «و اما حق همسایه این است که در وقتی که غایب است حقوق او را از هر جهت حفظ کنی، و وقتی حاضر است احترام و تکریمش کنی، اگر به او ستمی شده به یاریاش». برخیزی، چه حاضر باشد و چه غایب، از کمک کردن به او دریغ ننمایی، در جستجوی عیبها و بدیهای او نباشی و اگر چیزی از عیبهای او را بدون این که اراده داشته باشی و بخواهی بفهمی پس بردی در مورد دانستههای خودت چون قلعه محکم و پرده ضخیمی باشی تا اگر نیزهها دلی را برای یافتنش بشکافند بدان نرسند.
از طریقی که او بیخبر است مراقب گفتههای او در خانهاش نباشی. هنگام سختیها او را وامگذاری و در برابر نعمتهایی که دارد بر او حسد مبری و از خطایش درگذری و لغزشش را بخششی و اگر با تو جهالتی کرد بردباریات را از او دریغ مداری و از راه سازگاری با او بیرون نشوی. باید زبان ملامتگران و ناسزاگویان را از او بازداری و حیله مکار را از او دفع کنی و رفتار بزرگوارانه با او داشته باشی. و هیچ نیروی و حرکتی نیست مگر خداوند متعال».[۸۸]
حاصل آنکه: زمانی یک جامعه مدینه فاضله و جامعه آرمانی اسلام میشود که به همدیگر خصوصاً همسایگان محبت و نیکی داشته باشیم و از حال هم باخبر باشیم.
۳-۲-۳. محبت به افراد جامعه
بیشک جامعهای که میان مردمشان الفت و مودّت حاکم باشد، از وحدت و یگانگی برخوردارند و این خود راه رسیدن به سعادت و آرمانها را هموارتر خواهد کرد. اگر میان مردم محبت حاکم باشد، مشکلات رنگ میبازد و آمادگی ساختن مدینه فاضله، که آرزوی هر انسان خیراندیش و آزادیخواه است، پیدا میکند جامعه مطلوب در اسلام جامعهای است که بر اساس محبت مردم با یکدیگر شکل بگیرد. شعیب عقرقوفی میگوید: شنیدم امام صادق× به یارانش فرمود: «اتقوا الله وکونوا اخوهً بَرَرَهً متحابین فی الله، متواصلین، متراحیمن، تزاوروا و تلاقوا و تذاکروا أمرنا وأحیوُه؛[۸۹] بپرهیزید از خدا و با برادران نیک رفتار باشید، در راه خدا به همدیگر دوستی کنید. به همدیگر پیوند باشید به همدیگر مهربان باشید، همدیگر را دیدار کنید با هم ملاقات کنید. و امر ما را به هم یادآوری کنید و آن را زنده بدارید».
و فرمود: «تواصلوا و تبارّوا وتراحموا و کونوا إخوهً بروهً کما امرکم الله عزّوجل؛[۹۰] به هم بپیوندید و با هم نیکی کنید و به هم مهربانی کنید و برادران خوش رفتاری باشید چنانکه خداوند به شما فرمود».
شیوه رسول گرامی اسلام نیز، رفق و مدارا و محبت به مردم بود. رسول خدا’ با همه وجود، مردم را دوست داشت و به آنان عشق میورزید، و این همه دوستی و محبت از دوستیای بالاتر و عشقی والاتر میجوشید و آن دوستی حق و عشق الهی بود؛ مگر میتوان خدا را دوست داشت و او را پرستید و خلق او را دوست نداشت و به آنان عشق نورزید و با آنان مدارا ننمود؟
سنّت الهی چنین است که هر که رفق بورزد و مدارا کند خداوند با او چنین کند، و هر که بدین امر مطلوب الهی پشت کند. به شقاوت روی کرده است. از رسول خدا’ روایت است که فرمود: «من رفق بأمتّی رفق الله به، ومن شقّ علی اُمّتی شقَ الله علیه؛[۹۱] هرکس با امّت من رفق ورزد و ملایمت کند خداوند با او رفق ورزد و ملایمت کند، و هرکس با امّت من تندی کند و آنان را به مشقت اندازد، خداوند با او تندی کند و او را در مشقت اندازد.»
پیامبر اکرم’ تأکید میکرد که پیروان او به راه و رسم و سیره وی تأسی کنند و با مردمان در عرصههای مختلف اجتماعی رفق ورزند و مدارا نمایند؛ پیامبر’ رفق و مدارای، به مردم را چنین دعا کرد: «اللهم من رفق بأمّتی فارفق به، و من شقّ علیهم فسقّ علیه؛[۹۲] خدایا هرکس با امت من رفق ورزد و ملایمت کند، با او رفق ورز و ملایمت کن، و هرکس با امّت من تندی کند و آنان را در مشقت اندازد، با او تندی کن و او را در مشقت انداز».
روشن است آن کسی که نامش را مسلمان میداند باید خود را به اخلاق پیامبر رحمت’ و ملایمت و مدارا با مردم سوق دهد و رنگ بوی آن وجود گرامی را به خود گیرد و سرا پا رحمت و شفقت گردد، که اگر این نباشد از امت پیامبر’ نخواهد بود.
برای دوستی با افراد جامعه روشهای عملی وجود دارد و «محبت» میان مردم متعارف، تظاهرسازی و پیوندی صوری و میان تهی نیست، بلکه رابطهای است عمیق که نشانها و لوازم مخصوص خود را داراست. که آن روشها عبارتند از: خوشروئی، خوشگمانی، ادب، انصاف، وفاداری، و… که إنشاءالله در فصل پنجم (عوامل پایداری دوستی مطرح خواهد شد)
امام باقر فرمود: یک اعرابی از بنی تمیم نزد پیامبر’ آمد و به آن حضرت عرض کرد: به من نصیحتی کن. فرمود: «تحببْ إلی الناس یحبّوک؛[۹۳] دوستی کن با مردم تا تو را دوست دارند».
و امام صادق× فرمود: «مجامله الناس ثلثُ العقل؛[۹۴] برخورد خوش با مردم یک سوم عقل (خردمندی) است.»
و رسول خدا’ فرمود: «ثلاث یصفین ودّ المرء لأخیه المسلم: یلقاه بالبشر إذا لقیه ویوسع له فی المجلس إذا جلس إلیه ویدعوه بأحب الاسماء إلیه؛[۹۵] سه چیز است که دوستی انسان را با برادر مسلمانش با صفا میکند. ۱- همیشه با خوشروئی با او برخورد کند. ۲- در مجلس برای او جا باز کند هرگاه در بر او بنشیند. ۳- به هر نامی که او دوست دارد، او را بخواند».
خلاصه کلام این که، لطف و محبت به مردم و دگر دوستی تلخیها را مبدّل به شیرینی میکند. و بیشتر این کینهتوزیها و مشکلات ناشی از عدم محبت به همدیگر است شاعر زیبا میفرماید:
که زلطـف یـار تلخـیهای مــات گشت بر جان خوشتر از شکر نبات
زآن نبـات در گـردد ار دریــا رود تلخـی دریـا همـه شیـریـن شــود[۹۶]
[۱]. اسراء، ۲۳.
[۲]. لقمان، ۱۴.
[۳]. مکارم، تفسیر نمونه، همان، ج ۱، ص ۳۱۰؛ رشیدالدین احمد، میبدی، کشف الاسرار و عده الابرار، تحقیق: علیاصغر حکمت، (تهران: انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۶ هـ.ش)، چ ۶، ج ۱، ص ۲۲۶.
[۴]. کلینی، همان، ج ۲، ص ۳۴۹؛ نوری، المستدرک، همان، ج ۱۵، ص ۱۹۲؛ مجلسی، همان، ج ۷۱، ص ۶۴؛ کوفی اهوازی، الزهد، همان، ص ۳۸.
[۵]. کلینی، همان، ج ۲، ص ۱۶۳؛ الحر العاملی، همان، ج ۱۵، ص ۲۰؛ مجلسی، همان، ج ۷۱، ص ۵۹.
[۶]. کلینی، همان، ج ۲، ص ۳۴۹؛ الحر العاملی، همان، ج ۲۱، ص ۵۱۰؛ نوری، المستدرک، همان، ج ۱۵، ص ۱۹۵.
[۷]. طوسی، الامالی، همان، ج ۲، ص ۷۰؛ ابیجعفر رشید الدین محمدبن علی ابن شهرآشوب، مازندرانی، مناقب ال ابیطالب (المناقب ابن شهر آشوب)، (قم: چاپ علمیه بیتا، ج ۳، ص ۲۰۳)؛ الحر العاملی، همان، ج ۶، ص ۲۰۵؛ نوری، المستدرک، همان، ج ۴، ص ۲۶۸.
[۸]. کلینی، همان، ج ۲، ص ۵۲؛ مجلسی، همان، ج ۶۷، ص ۳۷۵؛ الحر العاملی، همان، ج ۲۰، ص ۳۴.
[۹]. کلینی، همان، ج ۲، ص ۲۴۰؛ مجلسی، همان، ج ۶۶، ص ۳۰۵؛ الحر العاملی، همان، ج ۱۵، ص ۱۹۱.
[۱۰]. آل عمران، ۹۲.
[۱۱]. کلینی، همان، ج ۲، ص ۱۵۷؛ صدوق، من لا یحضر، همان، ج ۴، ص ۴۰۸؛ الحر العاملی، همان، ج ۲۱، ص ۴۸۰؛ نوری، المستدرک، همان، ج ۱۵، ص ۱۷۳.
[۱۲]. کلینی، همان، ج ۲، ص ۱۵۵، صدوق، همان، ج ۴، ص ۴۰۸؛ العیاشی، تفسیر عیاشی، همان، ج ۲، ص ۲۸۵؛ الحر العاملی، همان.
[۱۳]. کلینی، همان، ج ۲، ص ۳۴۸؛ مجلسی، همان، ج ۷۱، ص ۶۰؛ الحرالعاملی، همان، ج ۲، ص ۳۴۸.
[۱۴]. صدوق، همان، ج ۳، ص ۵۶۵؛ مجلسی، همان، ج ۶، ص ۹۸.
[۱۵]. کلینی، همان، ج ۵، ص ۵۵۴؛ صدوق، همان، ج ۴، ص ۲۱؛ الحر العاملی، همان، ج ۲۰، ص ۳۵۶؛ نوری، المستدرک، همان، ج ۱۵، ص ۱۷۵؛ مجلسی، همان، ج ۶۸، ص ۲۷۰.
[۱۶]. کلینی، همان، ج ۲، ص ۱۶۳؛ الحر العاملی، همان، ج ۱۸، ص ۳۷۱؛ مجلسی، همان، ج ۷۱، ص ۵۹.
[۱۷]. روم، ۳۱.
[۱۸]. ر.ک: المیزان، طباطبائی، همان، ج ۱۶، ص ۱۶۶.
[۱۹]. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، همان، ج ۱۶، ص ۴۰۸.
[۲۰]. محمدبن علی بن عثمان، کراجکی طرابلسی، کنز الفوائد، (قم، دارالذخائر، ۱۴۱۰ هـ.ق)، چ ۱، ج ۱، ص ۹۳؛ مجلسی، همان، ج ۷۸، ص ۳۹؛ حسن بن علی، حرّانی، تحفالعقول عن ال الرسول’، تحقیق: علی اکبر غفاری، (قم: مؤسسه نشر اسلامی، ۱۴۰۴ هـ.ق)، چ ۲، ص ۲۰۲.
[۲۱]. نساء، ۱۹.
[۲۲]. مجلسی، همان، ج ۷۱، ص ۱۶۸؛ دیلمی، اعلام الدین، همان، ص ۲۸۶؛ حرانی، همان، ص ۸۲.
[۲۳]. کلینی، همان، ج ۵، ص ۵۱۱؛ الحر العاملی، همان، ج ۲۱، ص ۵۱۳؛ مجلسی، همان، ج ۱۰۰، ۲۵۴.
[۲۴]. صدوق، همان، ج ۲، ص ۶۲۱، الحر العاملی، همان، ج ۱۵، ص ۱۷۲؛ مجلسی، همان، ج ۷۱، ص ۶۴، طبرسی، مکارم الاخلاق، همان، ص ۴۱۹.
[۲۵]. مجلسی، همان، ج ۷۵، ص ۲۳۷؛ حرانی، همان، ص ۳۲۲.
[۲۶]. مجموعه ورّام، همان، ج ۲، ص ۱۲۲.
[۲۷]. کلینی، همان، فروع الکافی، تحقیق، علیاکبر غفاری، (بیروت: دارالأضواء، ۱۴۰۵ هـ.ق)، چ ۳، ج ۵، ص ۵۶۹؛ الحر العاملی، همان، ج ۲۰، ص ۲۳؛ کلینی، اصول کافی، همان، ج ۵، ص ۵۶۹.
[۲۸]. ابن ماجه، همان، ج ۱.
[۲۹]. صدوق، همان، ج ۳، ص ۲۴۲، الحرالعاملی، همان، ج ۲۰، ص ۲۳؛ مجلسی، همان، ج ۶۳، ص ۲۸۷ (اندکی تفاوت).
[۳۰]. صدوق، همان، ج ۳، ص ۴۴۳؛ الحر العاملی، همان، ج ۲۰، ص ۱۷۰؛ طبرسی، مکارم الاخلاق، همان، ص ۲۱۷.
[۳۱]. کلینی، اصول کافی، همان، ج ۵، ص ۳۲۸؛ الحر العاملی، همان، ج ۲۰، ص ۲۸؛ طبرسی، مکارم الاخلاق، همان، ص ۲۰۰.
[۳۲]. نوری، المستدرک، همان، ج ۱۴، ص ۱۶۱؛ مجلسی، همان، ج ۱۰۰، ص ۲۳۴.
[۳۳]. کلینی، همان، ج ۵، ص ۵۰۸؛ الحر العاملی، همان، ج ۲۰، ص ۱۵۸.
[۳۴]. محمدحسن، بنیهاشمی، توضیح المسائل مراجع، (قم: دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۷۸ هـ.ش)، چ ۴، ج ۲، ص ۴۰۷ – ۴۴۲.
[۳۵]. کلینی، همان، ج ۵، ص ۵۱۰؛ صدوق، من لایحضر، همان، ج ۳، ص ۵۵۶؛ الحر العاملی، همان، ج ۲۰، ص ۱۶۸؛ نوری، المستدرک، همان، ج ۱۴، ص ۲۵۱؛ مجلسی، همان، ج ۷۴، ص ۲۱۵.
[۳۶]. آذربایجانی و دیگران، روانشناسی اجتماعی با نگرش منابع اسلامی، (پژوهشکده حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۲ هـ .ش)، چ ۱، ص ۲۸۲.
[۳۷]. الحر العاملی، همان، ج ۲۰، ص ۱۷۲؛ نوری، المستدرک، همان، ج ۱۴، ص ۲۵۴؛ کلینی، همان، ج ۵، ص ۵۱۳؛ صدوق، من لایحضر، همان، ج ۳، ص ۴۴۰؛ مجلسی، همان، ج ۱۲، ص ۹۷.
[۳۸]. نور، ۳۱.
[۳۹]. مطهری، جاذبه و دافعه، علی×، (قم: انتشارات صدرا، بیتا)، ص ۷۱ – ۷۲.
[۴۰]. محمدتقی، فلسفی، کودک از نظر وراثت و تربیت، (قم، انتشارات الحدیث، ۱۳۶۸ هـ.ش)، چ ۲۳، ج ۲، ص ۱۶۱.
[۴۱]. کلینی، همان، ج ۶، ص ۴۹؛ صدوق، همان، ج ۳، ص ۴۸۳؛ الحر العاملی، همان، ج ۲۱، ص ۴۸۳؛ طبرسی، مکارم الاخلاق، همان، ص ۲۱۹.
[۴۲]. همان، ص۵۰؛ همان، ص ۴۸۲ و همان، ج ۲۱، ص ۳۵۹، همان.
[۴۳]. محمدبن حسن بن علی، فتّال نیشابوری، روضه الواعظین، تحقیق: حسین اعلمی، (بیروت: مؤسسه اعلمی، ۱۴۰۶ هـ.ق)، چ۱، ص ۴۰۴؛ الحر العاملی، همان، ج ۲۱، ص ۴۸۵؛ مجلسی، همان، ج ۱۰۱، ص ۹۲.
[۴۴]. کلینی، همان، ج ۶، ص ۵۰؛ الحر العاملی، همان، ج ۲۱، ص ۴۸۴.
[۴۵]. الحر العاملی، همان، ج ۱۵، ص ۳۰۸؛ علی بن موسی، ابن طاووس، فلاح السائل، (قم: دفتر تبلیغات، بیتا)، ص ۵۸.
[۴۶]. صدوق، همان، ج ۳، ص ۴۸۳؛ الحر العاملی، همان، ج ۲۱، ص ۴۸۶.
[۴۷]. علیاکبر، شعارینژاد، روانشناسی رشد(۲)، نوجوانی و بلوغ، (انتشارات دانشگاه پیام نور، ۱۳۷۱ هـ.ش)، چ ۳، ص ۱۱۸.
[۴۸]. مجلسی، همان، ج ۴۳، ص ۲۸۵؛ علاءالدین علی المتّقی ابن حسام الدین، الهندی، کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال، تحقیق: صفوه السقا، (بیروت: مکتبه التراث الاسلامی، ۱۳۹۰ هـ.ق)، چ ۱، ج ۱۳، ص ۶۶۳؛ علامه حلی، کشف الیقین، همان، ص ۳۰۷.
[۴۹]. همان، ص ۲۹۴، الهندی، همان، ص ۶۶۸.
[۵۰]. سنن ابن ماجه، همان، ج ۲، ص ۱۲۱۱؛ الحر العاملی، همان، ج ۲۱، ص ۴۷۶، نوری، المستدرک، همان، ج ۱۵، ص ۱۶۸؛ طبرسی، مکارم الاخلاق، همان، ص ۲۲۲.
[۵۱]. عبدالرحمن احمدبن شعیب، نسائی، السنن النسائی، شرح حافظ جلالالدین سیوطی و الامام السندی، (بیروت: دارالفکر، ۱۳۴۸ هـ.ق)، ج ۱، ج ۵، ص ۹۲.
[۵۲]. طبرسی، دخائر العقبی، همان، ص ۱۳۰، مجلسی، همان، ج ۴۳، ص ۲۸۵.
[۵۳]. شعارینژاد، همان، ص ۱۱۹.
[۵۴]. صدوق، همان، ج ۳، ص ۴۸۳.
[۵۵]. مجلسی، همان، ج ۱۰۱، ص ۹۲؛ هندی، کنزالعمال، همان، ج ۱۶، ص ۴۴۴؛ طبرسی، مکارم الاخلاق، همان، ص ۲۲۰.
[۵۶]. آذربایجانی و دیگران، روانشناسی اجتماعی، همان، ص ۲۸۴.
[۵۷]. نحل، ۵۸.
[۵۸]. کلینی، همان، ج ۶، ص ۷؛ مجلسی، همان، ج ۷۵، ص ۲۰۶؛ حرانی، همان، ص ۳۸۲.
[۵۹]. ابوبکر عبدالله بن محمد عبید، معروف بابن أبی الدنیا، کتاب العیال، تحقیق: نجم عبدالرحمن خلف، (بیروت: دارابن القلم، ۱۴۱۰ هـ.ق)، چ ۱، ج ۱، ص ۱۷۳.
[۶۰]. روزنامه آفتاب، (پنجشنبه، ۲۴ دی، ۱۳۸۸)، ش ۲۸۲۶، ص ۴.
[۶۱]. حمد بن ابی بکر، الانصاری، الجوهره فی نسب الامام علی واله، تحقیق: محمد التونجی، (بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۲ هـ .ق) ص ۵۲.
[۶۲]. فلسفی، همان، ص ۲۴۵.
[۶۳]. دیل، کارنگی، آئین دوستیابی، ترجمه: خشایار خطیر، (بیجا: انتشارات جاویدان علمی، ۱۳۴۵ هـ .ق)، ص ۳۵.
[۶۴]. مجله عبرت، (۳۰ اردیبهشت، ۱۳۸۸ هـ.ش)، ص حوادث.
[۶۵]. انفال، ۲۸.
[۶۶]. تفسیر نمونه، همان، ج ۷، ص ۱۳۸.
[۶۷]. منافقون، ۹.
[۶۸]. بقره، ۱۶۵.
[۶۹]. نحل، ۹۰.
[۷۰]. تفسیر نمونه، همان، ج ۱۱، ص ۳۶۹.
[۷۱]. رشیدالدین میبدی، همان، ج ۵، ص ۴۳۹، کلینی، ج ۲، ص ۱۵۷.
[۷۲]. بقره، ۸۳.
[۷۳]. مکارم، تفسیر نمونه، همان، ج ۱، ص ۳۳۳.
[۷۴]. کلینی، همان، ج ۲، ص ۳۴۷.
[۷۵]. صدوق، همان، ج ۲، ص ۶۷.
[۷۶]. کلینی، همان، ج ۲، ص ۱۵۰؛ الحر العاملی، همان، ج ۲۱، ص ۵۳۴؛ مجلسی، همان، ج ۷۱، ص ۱۰۸.
[۷۷]. مجلسی، همان، ج۷۱، ص۱۰۰؛ محمد بن عمر، کشی، رجال الکشی، (مشهد: انتشارات دانشگاه مشهد، ۱۳۴۸هـ.ش)، ص ۲۲۴.
[۷۸]. کلینی، همان، ج ۲، ص ۱۵۶؛ مجلسی، همان، ج ۷۱، ص ۱۰۳.
[۷۹]. کلینی، همان، ج ۲، ص ۱۵۲؛ الحر العاملی، همان، ج ۲۱، ص ۵۳۵؛ مجلسی، همان، ج ۷۱، ص ۱۸۰.
[۸۰]. کلینی، همان، ج ۲، ص ۱۵۱؛ نوری، المستدرک، همان، ج ۱۵، ص ۲۰۶؛ مجلسی، همان، ج ۷۱، ص ۱۰۵.
[۸۱]. نساء، ۳۶.
[۸۲]. ر.ک: تفسیر المیزان، همان، ج ۵، ص ۳۵۴.
[۸۳]. کلینی، همان، ج ۲، ص ۶۶۷؛ نوری، المستدرک، همان، ج ۸، ص ۴۲۴.
[۸۴]. همان، ج ۲، ص ۶۶۶؛ الحر العاملی، همان، ج ۱۲، ص ۱۲۶.
[۸۵]. کلینی، همان، ج ۲، ص ۶۶۷؛ همان، ج ۱۲، ص ۱۲۹.
[۸۶]. همان، ص ۶۶۸.
[۸۷]. صدوق، همان، ج ۴، ص ۱۳؛ مجلسی، همان، ج ۷۲، ص ۴۶؛ الحر العاملی، همان، ج ۹، ص ۵۱؛ مجموعه ورام، همان، ج ۲، ص ۲۶۱.
[۸۸]. حرّانی، همان، ص ۱۹۱؛ مجلسی، همان، ج ۷۴، ص ۱۷.
[۸۹]. کلینی، همان، ج ۲، ص ۱۷۵؛ الحر العاملی، همان، ج ۱۲، ص ۲۲؛ مجلسی، همان، ج ۷۱، ص ۳۵۱.
[۹۰]. همان؛ الحر العاملی، همان، ج ۱۲، ص ۲۱۶؛ مجلسی، همان، ج ۵۱، ص ۱۴۶؛ کوفی اهوازی، الزهد، همان، ص ۲۲.
[۹۱]. زمخشری، ربیع الابرار، همان، ج ۲، ص ۲۱۳.
[۹۲]. مجموعه ورام، ج ۱، ص ۴؛ نوری، المستدرک، همان، ج ۱۱، ص ۲۹۵.
[۹۳]. کلینی، همان، ج ۲، ص ۶۴۳؛ الحر العاملی، همان، ج ۱۲، ص ۵۱؛ مجلسی، همان، ج ۷۴، ص ۱۴۷.
[۹۴]. همان؛ حرانی، همان، ص ۳۶۶.
[۹۵]. همان؛ نوری، المستدرک، همان، ج ۸، ص ۳۵۴.
[۹۶]. مولوی، همان، دفتر پنجم، بیست، ۳۶۹ – ۳۶۴.
احمد دستورانی دانشجوی دانشگاه علوم و معارف اسلامی و استاد حوزه و دانشگاه شاهرود