شما می دانید بحران هویت از کجا شروع می شود؟
افراد در دورهی نوجوانی اغلب سؤالاتی دربارهی هویت، در ذهن خود مطرح میکنند بعد در جستجوی یافتن پاسخهای مناسب و منطقی هستند. یکی از علتهای ایجاد سؤالاتی دربارهی هویت خود این است که نوجوان نمیداند کیست و چیست
نمیداند آیا درس بخواند یا نه، چطور و کجا درس بخواند و در یک کلمه هویت تحصیلی مشخص برای خود ندارد. انگیزهی چنین سؤالاتی در این سن ناشی از تغییراتی است که در شناخت او به وجود میآید که کاری ضروری در راه کسب استقلال و شناخت هویت فردی خویش است و نوید دهندهی بلوغ و شروع دورهی نوجوانی است. نوجوان برای اینکه احساس هویت داشته باشد باید تداومت را در طول زمان در خود مشاهده نماید. وی باید این یکپارچگی را در خود احساس
کند یعنی با توجه به قراین موجود، آنچه در آینده خواهد شد تداوم یافتهی همان چیزی است که در سالهای طفولیت در وی شکل گرفته است (اریکسون). نظر روانشناسان دربارهی تعریف بحران هویت چنین است که هرگاه فرد در یافتن هویت خویش دچار تردید و عدم قاطعیت شود دچار سردرگمی، بی هدفی و یک نوع یأس و افسردگی میشود و در عین حال بهیک تصور منفی از خود دچار میگردد که به بحران هویت معروف است. هویت عبارت از افتراق و تمیزی است که فرد بین خود و دیگران میگذارد. هویت یک سازه و ساختار روانی و اجتماعی است. نوجوان برای ساخت هویت خود با دو مسأله روبرو است. مسألهی اول سازگاری با تغییرات بدنی، درونی و شناخت است و مسألهی دوم نحوهی برخورد با مجموعهای از نظامهای بیرونی و ارزشی است. در بحران هویت، نوجوان شدیداً دچار اضطراب و ناراحتی ذهنی میشود و نمیتواند جنبههای مختلف شخصیت خود را هماهنگ سازد. از نظر روانشناسی دورهی نوجوانی و جوانی دورانی است که در آن بحران هویت بر سازمانهای روانی فرد غالب میشود. بنابراین، نوجوان و جوانی که تشنهی هویت خویش است به جستجوی ارزشهای گوناگون و گاه متضادمیرود و آنها را ارزشیابی میکند و در پایان این دورهی بحران، احساسی از هویت برای وی ایجاد میشود.
هویت هر فرد برآیندی از هویت واقعی، هویت آرمانی و هویت مورد انتظار است. هویت واقعی تصویری از خود است که نوجوان از خویشتن واقعی خود دارد. این تصویر از خود نیز تصوری است که عمدتاً به وسیلهی والدین و مربیان جهتدهی میشود. پیاژه اظهار میدارد هنگامی که ساختمانهای روانی فرد تغییر میکند، نوجوان به دلیل دستیابی به فکر انتزایی از زوایای مختلف به موضوع مینگرد. هنگام بحران هویت، نوجوان غالباً در موارد زیر دچار شک و تردید میشود: اهداف بلند مدت، انتخاب شغل برای آینده، الگوهای رفاقت و انتخاب، میل برای رقابت هدفمند، رفتار و تمایلات جنسی، تشخیص مذهبی، نظام ارزشهای اخلاقی تغییر گروهی و تعریف مجموعهای از عناوین یاد شده.
در این سن، نوجوان از خود بریده و در دنیای درونی خود غوطهور میشود. در این دوره از زندگی نوجوان حساسیت زیادی دارد. این بریدگی و در خود فرو رفتگی مشکلاتی چون بحران هویت دارد و علاوه بر اینکه انسانها را به ابهام و سردرگمی میکشاند مشکلاتی ایجاد میکند. این مشکلات عبارتند از:
۱ـ بروز اختلاف زمان و بیدقتی در امور، در این صورت نوجوان احساس میکند که گذشت زمان اهمیتی ندارد و برای هرکاری بیش از حد کافی وقت دارد. برخی نیز احساس میکنند که همهی امور به سرعت میگذرد و برای خود وقت کافی ندارند.
۲ـ احساس شدید نسبت به خود است. فکر نوجوان در این حالت همیشه مشغول خصوصیات بدنی، شغلی یا نقشی است که برعهده دارد و نمیتواند افکارش رادر تأکیدهای درونی خود آزاد سازد.
۳ـ تشکیل هویت منفی است که نوجوان ارزشهای خانوادگی، اجتماعی و تحصیلی را به تمسخر گرفته و از کنار آن رد میشود و به گونهای عصبی و پرخاشگرانه به آن بیاعتنایی میکند و نوعی رفتار نامأنوس از خود بروز میدهد.
۴ـ نوجوان ادراک اجتماعی را به رکود و بنبست میکشاند. و ناملایمات اقتصادی مسأله میشود که در هر صورت با بروز رفتارهای هیجانی، انگیزههای پیشرفت مفید، تحتالشعاع قرار میگیرند.
انواع هویتیابی نوجوانان
هویتیابی نوجوانان بهیکی از سه روش زیر صورت میگیرد:
الف) برخی از جوانان پس از یک دوره آزمایش و کندوکاو درونی مصرانه به هدفی در زندگی علاقهمند شد و در راه نیل و رسیدن به آن گام بر میدارند.
ب) برخی دیگر ممکن است هرگز «بحران هویت» را تجربه نکنند. این نوجوانان ارزشهای والایشان را بدون چون و چرا پذیرفتهاند و برای خود به عنوان یک فرد بزرگسال نقشهایی را انتخاب میکنند که با نظر والدینشان هماهنگی کامل دارد به صورتی که هویت این افراد در مراحل اولیهی زندگی تبلور یافته است.
ج) دستهای دیگر از جوانان هویت انحرافی بر میگزینند هویتی مغایر با ارزشهای جامعهای که در آن زندگی میکنند مثلاً جوانی که در طول زندگیش تحت فشار باشد اگر در آینده پزشک شود امکان دارد در مقابل این فشارها طغیان کند و ولگرد شود.
عوامل مؤثر در شکلگیری هویت
عوامل گوناگونی در شکلگیری هویت نوجوان مؤثر هستند که عبارتند از: خانواده، مدرسه، نهاد اجتماعی ـ مذهبی و رسانههای گروهی. با این وصف، چون خانواده اولین نهادی است که پایههای اولیهی شخصیت نوجوان را از دورهی کودکی شکل میدهد از اهمیت خاصی برخوردار است. نحوهی نگاه والدین بر نوجوان، خود نیز در شکلگیری شخصیت او مؤثر است. یعنی چنانچه والدین نوجوان خود را فردی خنگ و تنبل به حساب آورند در آینده و شکلگیری شخصیت وی لطمه وارد میسازند.
نکتهی قابل توجه دیگر شکاف نسل است. شکاف نسل یعنی اختلاف عمیق میان ارزشها و نگرشهای دو نسل مختلف است که بخش عمدهای از تعارض میان والدین و فرزندان، ناشی از همین پدیده است. شکاف نسل گاهی ممکن است ذهنیت هر دو نسل را تحت تأثیر قرار دهد. تفاوت میان افکار و نگرشهای والدین و نوجوان به عنوان پدیدهای کم و بیش طبیعی و اجتناب ناپذیر وجود دارد و از آنجا که نوجوان به سوی کسب استقلال گام بر میدارد پارهای از رفتارهای خاص را روانشناسان نوعی عصیان یا اختلاف سلیقه تلقی نمودهاند که میتواند نشانهای برای عملکرد طبیعی نوجوان در جهت رسیدن به خودمختاری تلقی نمود. در دورهی نوجوانی که معمولاً همهی انسانها دچار بحران هویت میشوند دچار نوسانهای خلقی مختلفی میگردند که منجر به ایجاد تعارضهایی در نوجوان میگردد. در چنین مواقعی توجه به نکات زیر ضروری است:
۱ـ درک صحیحی از نوجوانی ۲ـ دنیا را از دریچه و دیدگاه نوجوان نگاه کردن ۳ـ تشریح وضعیت رشد و محیط با استفاده از مثالها ۴ـ دادن فرصت اظهار نظر برای بیان عقاید ۵ـ محدود نکردن وی ۶ـ نظر خواستن از نوجوان و وادار کردن او به اندیشیدن و توجه به اظهار نظر وی ۷ـ ندادن اجازهی بیش از حد به وی برای غوطهور شدن و در خود فرو رفتن.
حل بحران هویت
اریکسون، بحرانی را که نوجوان با آن روبهرو است هویت در مقابل سرگردانی از نظر نقش اجتماعی نامیده است. حل این بحران دارای طیفی است که در یک طرف آن کسب هویت و در طرف دیگر آن سرگردانی و بلاتکلیفی است. حل واقعی هرگونه بحران روانی و اجتماعی مستلزم روش خاصی است که از موفقیت فرد در میان دو قطب متضاد «هویت در مقابل بیهویتی» با تأکید بر قطب مثبت حکایت دارد. نتیجه اینکه اکثر افراد در سن نوجوانی نه دارای هویت و نه بی هویت هستند. بلکه حالتی بین این دو شکل را دارند که در رفتار نوجوان مشهود است. به نظر مارسیا این پندار غلط است که حتماً نوجوان باید در دورهی نوجوانی کسب هویّت کند. زیرا چنانچه تکالیف مرتبط با رشد آنها در مسیر کسب هویت دورهی نوجوانی وجود داشته باشد و به موفقیّت نیز رسیده باشد، ایفای نقش بزرگسالان آسانتر خواهد شد. لذا هیچ قانون روانشناختی مدعی نیست که اگر این تکلیف تا سن خاصی صورت نگیرد دیگر هرگز موفقیت در مورد بحران هویت به وجود نمیآید. به عبارت دیگر، کسانی که دورهی نوجوانی را سپری کردهاند بازهم میتوانند تجاربی را انتخاب کنند که رشد آنها را در زمینههایی که احتیاج بیشتری دارند آماده سازد. چنین موقعیتی را روان درمانی میتواند برای آنها به وجود آورد. پس میتوان به این نتیجه رسید که همیشه امکان توانایی بالقوه جهت رشد وجود دارد، لیکن ممکن است بعضی وقتها مشکلات فراوانی وجود داشته باشد و اجازه ندهد نوجوان به موفقیتهایی دربارهی بحران هویت دست یابد.
طراحی سایت خوبی دارید موفق و پیروز باشید